کد خبر: ۸۴۵۱
۲۹ بهمن ۱۴۰۲ - ۱۰:۰۰

مطالباتی برای غلبه بر دنیای سکوت

ناشنوایان آموزشگاه فنی و حرفه‌ای محله مسلم از دغدغه‌های انتخاباتی خود می‌گویند.

در این سال‌ها که به‌ناچار، زندگی را در سکوت و انزوای تحمیل‌شده سپری کرده‌اند یک چیز را خوب یادگرفته‌اند؛ اینکه به «باشد پیگیری می‌کنیم» ها، همیشه دل نبندند و با خود بگویند شاید همه‌چیز در حد وعده‌ای عمل‌نشده، باقی ماند. این را هم پذیرفته‌اند که فقط در تعدادی از روز‌ها و مناسبت‌های سال، دیده شوند و اشتیاق برخی مسئولان را برای گرفتن عکس یادگاری ببینند. مثل هشتم مهر؛ روز جهانی ناشنوایان یا مثلا در همین ایام انتخابات.

ناشنوایان و کم‌شنوایانی که پای درددل‌هایشان نشسته‌ایم با بغض، لبخند‌های تلخ، جملات شکسته، آوا‌های نامفهوم و حرکات دست از گله‌های تلنبار‌شده‌شان می‌گویند و از امید به داشتن نمایندگانی که در مجلس به‌صورت ویژه نیاز‌های معلولان را پیگیری کنند.


سؤالات کوتاه، جواب‌های بلند

همه‌چیز برای برگزاری تریبون آزاد انتخاباتی به میزبانی یکی از آموزشگاه‌های فنی‌و‌حرفه‌ای ویژه معلولان در محله مسلم واقع در خیابان گاز، آماده است. مدیریت آن با فرد کم‌شنوایی است که برای گفتن از دغدغه‌های انتخاباتی معلولان به‌طور عام و ناشنوایان به طور خاص، داوطلب می‌شود.

برای «ایمان طوسی» زندگی به دو بخش پیش و پس از چهارده‌سالگی تقسیم می‌شود. پیش از این سن، پسربچه‌ای عادی، سالم و پر جنب‌وجوش بود که کار‌های روزمره‌اش را مثل خیلی از ما به‌راحتی انجام می‌داد. ابتلا به تب شدید، ورق زندگی او را برگرداند و قدرت شنوایی‌اش را تا حد زیادی گرفت.

او سی‌ساله و دانشجوی دکترای زبان‌شناسی است. برای او طی‌کردن مدارج علمی، مهارت در نرم‌افزار‌های مختلف مثل فوتوشاپ و راه‌اندازی آموزشگاه توان‌خواهان خیلی سخت‌تر از افراد سالم انجام شده است. دلیل این دشواری‌ها را برایمان در چند کلمه خلاصه می‌کند: نابرابری بین معلولان و افراد سالم در استفاده از امکانات جامعه.


همه توجه‌ها نباید برای قبل از انتخابات باشد

باب صحبت ما با او و ناشنوایانی که در این تریبون آزاد حضور دارند، باز می‌شود. در فضای نیمه‌تاریک سالن و زیر نور کم‌جان ویدئو‌پروژکتور، صادقانه حرف می‌زند و هم‌زمان، حرف‌هایش را به زبان اشاره ترجمه می‌کند تا دیگر افراد دچار معلولیت شنوایی در جمع نیز بتوانند در این گفت‌وگوی آزاد شرکت کنند.

ذهن ایمان پر است از خاطره کاندیدا‌هایی که در گرماگرم تبلیغات برای رسیدن به مناصب، راهی این مرکز شده اند؛ مرکزی که جز مهارت‌آموزی به معلولان، مجوز‌های لازم برای انجام امور خیریه و عام‌المنفعه، همسان‌گزینی و تولیدات آموزشی ویژه ناشنوایان را نیز اخذ کرده است.

دلیل انگشت‌گذاشتن کاندیدا‌ها روی این مرکز، فراوانی افراد عمدتا ناشنوایی است که برای دریافت خدمات، راهی آنجا می‌شوند و هر‌کدام از آن‌ها می‌تواند مبلّغ کاندیدای مورد‌نظر در جامعه ۷‌هزار‌نفری ناشنوایان مشهد یا جمعیت ۱۷‌هزار نفری افراد دچار این معلولیت در خراسان رضوی باشند؛ «امروز صبح، از یکی از شهرستان‌های خراسان رضوی تماس گرفتند. می‌خواستند به آن شهرستان سفر کنیم برای شرکت در برنامه‌های انتخاباتی یکی از کاندیدا‌ها و بعد هم ترغیب معلولان برای دادن رأی به فرد مورد‌نظر.

امشب ساعت‌۷ هم یک جلسه دیگر در مشهد برگزار می‌شود به دعوت یکی دیگر از کاندیداها. می‌توانید پیامکش را در تلفن همراهم ببینید. با همکارم تماس گرفتند و تأکید کردند که ما روی کمک شما حساب ویژه باز کرده‌ایم. همه این توجه‌ها مال قبل از انتخابات است. لااقل تا الان این‌طور بوده است.»

درد‌های مشترک حل نشده

ایمان صحبت می‌کند و هم‌درد‌های او در این جمع خودمانی، با اشاره می‌گویند از فلان موضوع و فلان مشکل ناشنوایان هم بگو. مثل احمد چهل‌و‌نه‌ساله که پنج‌کلاس سواد دارد و در یک اگزوزسازی کار می‌کند، از ایمان می‌خواهد درباره مشکلات مضاعف ناشنوایان برای اشتغالشان بگوید؛ مشکلاتی که منجر به افزایش سن ازدواج و حسرتشان برای داشتن شریک زندگی مشترک شده است.

باز‌شدن گره‌هایی که او و علی چهل‌و‌پنج‌ساله، شاغل در یک کبابی، با زبان اشاره می‌گویند و برایمان این‌طور ترجمه می‌شود که با اختیاراتی که در دست قانون‌گذاران است، حل‌کردن این معضلات دشوار به نظر نمی‌رسد.

شاید شرط نخست آن، فهمیدن حال کسانی باشد که از نعمت به ظاهر ساده‌ای مثل شنیدن بی‌بهره‌اند؛ «تصور کنید ناشنوا هستید. خودتان یا یکی از عزیزانتان دچار مشکلی شده‌اید و به حضور فوری نیرو‌های اورژانس، آتش‌نشانی یا پلیس نیاز دارید. چطور نیازتان را اعلام می‌کنید وقتی نمی‌توانید از مکالمه برای برقراری ارتباط استفاده کنید؟ بخواهید بیمارستان یا مطب دکتر بروید، باز هم محدودیت برای فهماندن منظورتان وجود دارد.

آن‌قدر فهمیده نمی‌شوم که گاهی حس می‌کنم یک مهاجرم؛ مهاجری که به رسمیت شناخته نمی‌شود

اصلا گیریم که یک کار اداری ساده برایتان پیش آمده باشد؛ در بانک، کلانتری یا هر جای دیگر. چطور باید کارتان را پیش ببرید وقتی زبان اشاره به‌عنوان زبان حدود ۴۰۰‌هزار ناشنوای پرونده‌دار در بهزیستی کشور به رسمیت شناخته نمی‌شود؟ درس‌خواندن و دانشگاه رفتن هم برای ما ناشنوا‌ها قصه پر‌رنجی است که من هم در مقطع دکترا درگیر آن هستم.»

گاهی حس می‌کنم مهاجرم

تعبیری را که ایمان از این محدودیت‌ها دارد، برایمان این‌طور بازگو می‌کند: من، ایرانی و اهل همین شهر هستم، اما آن‌قدر فهمیده نمی‌شوم که گاهی حس می‌کنم یک مهاجرم؛ مهاجری که به رسمیت شناخته نمی‌شود و شهروند این مملکت نیست.

در این سال‌ها راه‌های مدنی مختلفی را پیگیری کرده‌ام که به نتیجه نرسیده است؛ مثلا در تجمع اخیر معلولان مقابل ساختمان سازمان برنامه و بودجه برای اختصاص بودجه به منظور اجرای قانون حمایت از معلولان شرکت کردم. شش سال از تصویب این قانون در مجلس می‌گذرد، اما خبری از نظارت بر اجرای آن، دست‌کم برای برخی مواد مثل ماده‌۲۷ نیست.

این ماده می‌گوید دولت مکلف است کمک هزینه معیشت افراد دارای معلولیت بسیار شدید و شدید را که فاقد شغل و درآمد هستند، به میزان حداقل دستمزد سالانه تعیین و اعتبار لازم را در قوانین بودجه سنواتی کشور منظور کند.

او ادامه می‌دهد: شما ۷۰۰‌هزار تومان مستمری فعلی را که ماهیانه به یک کم‌شنوا با معلولیت شدید پرداخت می‌شود، با چیزی که در این ماده قانونی آمده است مقایسه کنید.

در آرزوی یک زندگی عادی

همچنین هزینه میلیونی خرید یا تعمیر سمعک، هزینه خرید یک گوشی هوشمند با بسته اینترنت برای برقراری تماس تصویری، هزینه اجاره خانه، خورد و خوراک و‌... سرجمع همه این‌ها می‌شود نداشتن یک زندگی عادی، بالارفتن سن و ازدواج‌نکردن. این‌طور تنهایی‌های ناخواسته در جامعه ناشنوایان، رایج است.

آن‌ها امیدوارند کاندیدا‌هایی پیدا کنند که به مشکلات معلولان اشراف داشته باشند و با برنامه‌هایی که ارائه می‌دهند، این اطمینان را ایجاد کنند که بعد از تکیه‌زدن به صندلی نمایندگی در خانه ملت، هم‌و‌غم خود را روی حل مسائل جامعه معلولان خواهند گذاشت. اگر چنین کاندیدایی پیدا کنند، برای رأی‌دادن به او حتما پای صندوق‌های رأی می‌روند.

* این گزارش یکشنبه ۲۹ بهمن‌ماه ۱۴۰۲ در شماره ۵۵۸ شهرآرامحله منطقه ۳ و ۴ چاپ شده است.

ارسال نظر